وَ قَالَ (عليهالسلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا
«جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ».
ترجمه واژهها
واکاوی واژهها
شانزده مورد از این ماده در نهج البلاغه آمده است.[15]
صد و دَه بار از ماده «أجر» با همه صیغههایش در قرآن بهکار رفته است. [22]
«حطّ» هشت بار در نهجالبلاغه آمده است.[28]
ترجمهها
(نهج البلاغه، ترجمه فقیهی، ص662)
(نهجالبلاغه، ترجمه حسیناستاد ولی، ص476)
به یکی از یارانش که بیمار بود؛ فرمود: «خدا آنچه را که از آن شکایت داری (بیماری) موجب ریزش گناهانت قرار می دهد. در بیماری پاداشی نیست ولی گناهان را مانند برگ خزان میریزد. و پاداش، تنها در گفتار به زبان و عمل به اعضا و جوارح است».
(نهج البلاغه ترجمه روانباشرح واژگان، ابوالفضل بهرام پور، صص684و685)
«خداوند بيمارى ترا (سبب) برطرف شدن گناهانت قرار داده، پس بيمارى را پاداشى نيست، بلكه (چون شخص را شكسته و ناتوان مىنمايد و انسان در چنين حالتى بسوى پروردگارش توبه و بازگشت كرده از معصيت و نافرمانيش پشيمان و بترك آن تصميم مىگيرد سبب شده كه) گناهان را از بين مىبرد، و آنها را مانند ريختن برگها (از درخت) مىريزد، و مزد و پاداش در گفتار به زبان و كردار به دستها و پاها است (و بيمارى نه از گفتار و نه از كردار است)».
(ترجمهوشرحنهجالبلاغه، فيضالاسلام، ج6، ص1108)
شروح
(توضیح نهج البلاغه، آیت الله سید محمد شیرازی، ج4، ص362)
امام (علیه السلام)، براى صحابى خود، بدانچه امكان داشت دعا فرموده است، كه همان از بين رفتن گناهان به وسيله بيمارى است، اما براى او اجر و مزد نخواسته است، با اين استدلال كه بيمارى پاداش ندارد. راز مطلب اين است كه اجر و پاداش در گرو كارهايى است كه بايد انجام گيرد، همان طورى كه امام (علیه السلام) با اين بيان اشاره فرموده است: براستى كه پاداش در گفتار و... پاهاست. امام (علیه السلام) عبارت: اقدام (پاها) را از اقدام به عبادت، و همين طور، هر ترك عادتى كه مانند روزه گرفتن و امثال آن به منزله انجام كارى مىباشد، كنايه آورده است. و ليكن بيمارى نه كار بنده است و نه ترك عملى كه معمولا انجام مىگيرد.
امّا اين كه بيمارى، گناهان را از بين مىبرد به دو جهت است: 1- براستى نيروى شهوت و غضب بيمار، كه ريشه تمام گناهان و مفاسد است. شكسته و سست مىشود.
2- اقتضاى بيمارى اين است كه انسان، در آن حال، با توبه و پشيمانى از گناه به طرف پروردگارش باز مىگردد و تصميم بر ترك آن قبيل كارها مىگيرد، همان طورى كه خداى تعالى فرموده است: وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ[31]؛ و هرگاه آدمی گرفتار رنج و زیانی گردد، همان لحظه به هر حال که باشد، خفته، نشسته، و یا ایستاده، ما را بخواند.
به اين ترتيب آن گناهانى كه در حقيقت نفس جايگزين نشدهاند، بزودى از بين مىروند، و گناهانى كه به صورت ملكه در آمدهاند، بسا كه در طول بيمارى، با ادامه پشيمانى و بازگشت به جانب خدا، برطرف مىگردند.
امام (علیه السلام) كلمه حطّ: نابودى را براى نابودى گناهان استعاره آورده از باب تشبيه (در قدرت نابودسازى و زدودن) به محو كردن اوراق كتاب.
(ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابنميثم، ج5، صص447و449)
(جلوهتاريخدرشرحنهجالبلاغه، ابنابىالحديد، ج7، ص263)
شایسته است که هنگام درد و رنج دیگران، با آنان همدلی کنیم و بکوشیم با سخنان مناسب، از درد آنان بکاهیم. حضرت علیه السلام برای یار خویش جنبهای از جنبههای مثبت بیماری را بیان میکنند.
یکی از جنبههای مثبت بیماری، فروریختن گناهان است؛ همچنان که در فصل خزان، برگهای درختان فرو میریزند، بیماری سبب آمرزش و فروریزی گناه است. دانستن این نکته دشواری تحمل بیماری را آسان میکند؛ چون بیمار میداند:
1- در برابر رنج برخی از گناهان او آمرزیده میشود.(يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ)
2- خود را از عواقب شوم برخی از گناهان با استغفار کردن نجات میدهد.
لازم به اشاره است که علت همۀ بیماریها گناه نیست؛ حتی بندگان برگزیدۀ خدا بدنشان به ویروس، سَم و ضربه واکنش نشان میدهد. گاهی علت بیماری ترفیع درجه است؛ و گاهی خدای متعال با بیماری محبت خود را به بندهاش نشان میدهد بنا بر فرمایش امام صادق علیه السلام:«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاَءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالْبَلاَءِ ثَجّاً فَإِذَا دَعَاهُ قَالَ لَبَّيْكَ عَبْدِي لَئِنْ عَجَّلْتُ لَكَ مَا سَأَلْتَ إِنِّي عَلَى ذَلِكَ لَقَادِرٌ وَ لَئِنِ اِدَّخَرْتُ لَكَ فَمَا اِدَّخَرْتُ لَكَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكَ؛ هر گاه خداى تبارك و تعالى بندهاى را دوست دارد، او را در بلا غوطهور سازد و باران بلا را بر سر او ريزد، و چون به درگاه خدا دعا كند، خدا فرمايد، لبيك بنده من، اگر آنچه خواهى با شتاب به تو دهم مىتوانم، و اگر آن را براى تو پسانداز كنم پس هر چه برايت پسانداز كنم همان براى تو بهتر است».[32]
نکتهها و پیامها
1. در هر سختی، خیری نهفته است و گاهی با گذشتن زمان آن خیر دیده میشود.
2. از راههای پاک شدن گناهان، بیماری است.
3. شكايت از سختيها، راه حلِ آن نیست.
[1]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص684.
[2]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص684.
[3]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص684.
[4]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص684.
[5]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص684.
[6]- نهج البلاغه، ترجمهی روان با شرح واژگان، ابالفضل بهرام پور، ص684.
[7]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج5، ص2239.
[8]- تاج اللغه و صحاح العربیه، ج5، ص2239.
[9]- تاج العروس من جواهر القاموس، ج15، ص517.
[10]- النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج2، ص 497.
[11]- مفردات نهج البلاغه، ج2، ص44.
[12]- مفردات ألفاظ القرآن، ص463.
[13]- ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص346.
[14]- یوسف، آیۀ86.
[15] - مفردات نهج البلاغه، ج2، ص44.
[16]- شرح مفردات نهج البلاغه، ج1، ص98.
[17]- معجم المقاييس اللغة، ج1، ص62.
[18]- کلید گشایش نهج البلاغه، ص4.
[19]- معجم المقاييس اللغة، ج1، ص62.
-[20] الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، ج7، ص17.
[21]- معجم المقاييس اللغة، ج1، ج63.
[22]- قاموس قرآن، ج1، ص25.
[23]- مفردات نهجالبلاغه، ج2، ص273.
[24]- المحيط في اللغة، ج5، ص355.
[25]- مفردات نهجالبلاغه، ج1، ص269.
[26]- قاموس قرآن، ج2، ص152.
[27]- معجم المقاييس اللغة، ج2، ص13.
[28] - مفردات نهج البلاغه، ج2، ص269.
[29] ـجملۀ: جعل اللّه... را مىتوان جملۀ دعايى گرفت و چنين معنى كرد كه خداوند، بيمارى را موجبى براى فرود آمدن گناهانت قرار دهد.
[30] _از قبيل اينكه زبان به ذكر خدا و تلاوت قرآن و پند و اندرز گشودن و با دست به مستمندان يارى دادن و با پا به جهاد رفتن يا فريضۀ حجّ به جا آوردن.
[31]_ یونس، 12.
[32]- الکافي، ج۲، ص۲۵۳.
اضف تعليق